پیش از ظهور زرتشت آریائیان در قالب زروانیگری ، مهر پرستی را نیز اختیار کردند . در اوستا ، مهر از گروه بزرگ ترین ایزدان به شمار می آید .
در کتیبه های هخامنشی نیز این اسم به املاء و تلفظ اوستائی آن ، میثر امده است . در سانسکریت ، میترا و در پهلوی میتر و در پارسی مصطلح امروز مهر خوانده می شود .
کهن ترین سند نوشته شده ای که نام این خدای کهن بشری در آن ثبت شده و به دست ما رسیده است ، الواح گلینی است که متعلق به 1400 سال پیش از میلاد مسیح است و به سال 1907 میلادی در کاپاتوکا که یکی از شهر های آسیای صغیر است ،در محلی به نام بغازکوی پیدا شده است . در یکی از این لوح ها که پیمانی است بین هیتی و میتانی ، از میترا و وارونا دو خدای بزرگ هند و ایران کمک خواسته شده است . ضمنا در کنار نام این دو خدا ، نام دو خدای کهن دیگر یعنی ایندرا و نساتی نیز آمده که از دیگر خدایان بزرگ هند و ایران هستند .
در وداها دوبار و آن هم به صورت کوتاه از میترا به تنهائی یاد شده است . اما در اوستا بر خلاف وداها ، میترا مقام شامخی دارد و در زمان پیش از اوستا و رستاخیز زرتشتی ، بزرگ ترین خدا محسوب می شده است . نام میترا و وارونا باهم می آیند و همچنین این دو مراسم ستایش و پرستش مشترکی دارند .
پاورقی :
مهرپرستی : کلمه مهر را دار مستتر به معنی دوستی و محبت می دانند . یوستی می گوید که مهر واسطه و رابطه فروغ محدث و فروغ ازلی است و به عبارت دیگر واسطه ای بین آفریدگار و آفریدگان است . در گاتها کلمه میترا به معنی عهد و پیمان است . مهر در اوستا از آفریدگان اهورامزدا به شمار می آید و ایزد محافظ عهد و پیمان است و از این رو فرشته فروغ روشنائی است تا هیچ چیز بر او پوشیده نماند . ماه هفتم سال و روز شانزدهم هر ماه و یشت دهم اوستا و جشن مهرگان مخصوص اوست . کیش مهر ایران به بابل و آسیای صغیر رفت و سپس پرستیده شد و بدین گونه آئین مهر پرستس پدیدار گشت ( فرهنگ معین )
وداها : نام کتاب مقدس هندوان است . این کلمه از ریشه وید به معنای دانش و بینش و دانستن گرفته شده . وداها سرود هائی هستند به زبان کهن سانسکیریت که در چهار دفتر گرد اوری شده است و عبارت اند از :
1- ریگ ویدا که شامل سرود های مربوط به ستایش خدایان است .
2- یاجور ویدا ججربید که شامل نذورات و دستور قربانی است .
3- سام بید یا ساماودا که مربوط به الحان و نغمه ها و اهنگ ها است .
4- اتهر وودا که سامل وردها و ادعیه جادوئی است .
نخستین شاهی که پس از انقراض سلسله پیشدادیان بر تخت پادشاهی تکیه زد ، کیقباد بود که این مقام رابا یاری و کمک زال و رستم به دست آورد . در اوستا تنها دوبار از کیقباد به نام kavata و لقب kavi ( به معنی شاه ) یاد شده است . نخستین یاد کیقباد در یشت سیزدهم به چشم می خورد . در این منبع پس از ذکر شاهان پیشدادی ، نام کیانیان قرار می گیرد . دومین جائی که در آن از کیقباد نام برده شده ، یشت نوزدهم یا کیان یشت است .
در نامه ها و تواریخ پهلوی نیز شرح مبسوط و مفصلی از این نخستین شاه کیانی به چشم نمی خورد تا بتوان از آن روایتی قانع کننده به وجود آورد ، به ویژه آنکه سلسله وی هم، نا معلوم و مبهم است . بنا به روایت ، کوات کودکی بود که وی را در صندوقی نهاده در آب رها کرده بودند . اوزو ( زاب _زو ) او را یافت ، به فرزند خواندگی پذیرفت و کواذ نام نهاد .
به موجب فصل سی و یکم بندهش ،نسبنامه کیانیان چنین است :
کی کواذ پسری داشت به نام کی اپیوه . از کی اپیوه چهار فرزند به وجود آمد به ترتیب به نام های : کی اوس ( همان کیکاووس شاه نامه ) ، کی آرش ، کی پی سین و کی بیرش . از کی اوس سیاوش به وجود آمد و ازسیاوش کیخسرو ، اما دیگر شاهان نامور این سلسله از نسل کی پی سین هستند .
در این باره تاریخ مسعودی ، ابوالفداء ابن اثیر ، حمزه اصفهانی ، صاحب مجمل تواریخ و تاریخ طبری و..... اخباری آورده اند که صرف نظر از اختلافات جزئی همه یکسان هستند . بنابر اخبار مورد اشاره : پس از زاب ، در پارس عجم پادشاهی بر تخت نشست که نام او کیقباد بود و از نوادگان منوچهر ، او پادشاهی با عدل و داد بود ، جهان را آباد کرد و شهر بلخ را پایتخت خود قرار داد . در زمان او جیحون حد میان او ترکان بود . صد سال سلطنت داشت و در زمان او یوشبن نوح و کالب بن یوفنا پیامبری کردند .
در این باره شاهنامه اشارات بیشتری دارد که جای و زمان خودش ذکر می کنم .